من مشغول گوش دادن به گزارش یکی از برادران در مورد کشته شدن اتفاقی سروان همتی بودم احساس کردم تمام موهای سرم و پوست صورتم در حال سوختن است و دستهای من هم آتش گرفته است!
به گزارش افکارخبر، سرهنگ مهدی کتیبه نماینده ستاد مشترک ارتش در جلسات شورای امنیت ملی بوده است و در مقطعی نیز ریاست اداره دوم ارتش را در روزهای بعد از انقلاب اسلامی بر عهده داشته است.
سرهنگ کتیبه نماینده مشترک ارتش در جلسات شورای امنیت ملی
کتیبه به دلیل مسئولیتی که در روزهای بعد از انقلاب اسلامی داشته است با بسیاری از پرونده های ابتدای انقلاب اسلامی آشنا بوده و اطلاعات خوب و بکری در این زمینه دارد.
مصاحبه ای را با وی در شهریور ماه ۱۳۹۳ تریتب دادیم تا روایت او از برخی حوادث ابتدایی انقلاب همانند پرونده سعادتی و انفجار دفتر نخست وزیری را جویا شویم. آنچه در ادامه از نظر شما می گذرد مختصری از ۱ ساعت مصاحبه با سرهنگ کتیبه در دفتر کار وی در خیابان نیاوران تهران است.
*بحث نفوذ در ابتدای انقلاب بحث جالبی است.ما شاهد آن هستیم که بعد از دو سه سال از ابتدای انقلاب که اختلافات بروز پیدا می کند و منافقین وارد فاز مسلحانه میشوند یکی یکی این نفوذیها هم خودشان را نشان میدهد همانند کلاهی در حزب جمهوری اسلامی، مسعود کشمیری در نخست وزیری ، عباس زریباف در سپاه ، کریمی در دادستانی و ... ، خود شما هم که به نوعی قربانی و جانباز واقعه انفجار دفتر نخست وزیری هستید به نظر شما این نفوذها چرا انقدر گسترده بود و چرا ما انقدر هم از این نفوذها از طرف سازمان ضربه خوردیم؟
ما در ابتدای انقلاب خیلی تلاش کردیم سازمان دهی خوبی انجام دهیم و جلوی خرابکاری ها را بگیریم و در برخی از موارد توانستیم و در برخی دیگر خیر.
اینهایی که شما اشاره کردید بعضی از آنها را من می دانم و در جریان بودم مثل همان واقعه انفجار دفتر نخست وزیری. واقعیت این است که این کار هم به نوعی هنر است و برخی از این افراد به خوبی توانسته بودند آموزش ببیند و در دستگاه ها هم نفوذ کنند و در موقع لزوم برای آنها نقش ایفا کنند و خط خود را پیش ببرند، من کاری که کشمیری در نخست وزیری انجام داد را واقعا کار حرفه ای می دانم.
بالاخره این هم هنری است! فرد بتواند در سیستمی نفوذ کند و خود را تا ارشد ترین مقام بالا ببرد و نقشه ای را اجرا کند و بعد هم از کشور فرار بکند این چیز کمی نیست.
*در مورد آن واقعه و حضور خودتان هم در حادثه انفجار دفتر نخست وزیری امکان دارد کمی توضیح دهید.
ما به رسم هر هفته یک شنبه ها جلسه ای در دفتر نخست وزیری داشتیم که به نوعی جلسه شورای امنیت کشور محسوب میشد.
از ارتش و شهربانی و ژاندارمی و نخست وزیری و جاهای دیگر حضور داشتند و موضوعات مهم کشور و جنگ را بررسی می کردیم و به جمع بندی می رسیدیم.
آن هفته هم مثل هفته های قبل آقای رجایی در جلسه حاضر شدند و خطاب به آقای باهنر گفتند دیگر لزومی ندارد ایشان(آقای رجایی ) در جلسات حضور داشته باشند و خود آقای باهنر از هفته آینده جلسات را برگزار و اداره کنند.
به آقای باهنر هم گفتند جلسه را شروع کنند که آقای باهنر گفتند حالا که خود شما حضور دارید این هفته را هم خود شما جلسه را برگزار کنید و از هفته آینده خود آقای باهنر به عنوان نخست وزیر جلسات را برگزار خواهند کرد. ادامه مطلب |